1 00:00:13,395 --> 00:00:14,749 امشب می خوام درباره 2 00:00:14,749 --> 00:00:15,981 بر ملا کردن راز براتون صحبت کنم.(کمد رازها :همه انسانها رازهای نهفته ای دارند، چیزهایی که سالهاست در کمدی خاک می خورند و به زبان آورده نمی شوند) 3 00:00:16,487 --> 00:00:17,759 البته نه به معنی سنتی، 4 00:00:17,759 --> 00:00:19,456 اون چیزی که به خلوت همجنسگرا ها نسبت می دهند نیست.(اصلاح gay closet به همجنسگرایانی اشاره می کند که هنوز به اطرافیان خود نگفته اند که همجنسگرا هستند یا به عبارتی coming out"برون آیی " نکرده اند.) 5 00:00:19,904 --> 00:00:21,486 به نظر من همه ما از این گونه خلوتها داریم 6 00:00:22,233 --> 00:00:24,082 شاید خلوت(راز) شما این باشه 7 00:00:24,082 --> 00:00:25,613 که برای اولین بار به کسی بگویید که دوستش دارید. 8 00:00:25,870 --> 00:00:27,575 یا به کسی بگویید که حامله هستید. 9 00:00:28,144 --> 00:00:29,985 یا بگویید که سرطان دارید. 10 00:00:30,497 --> 00:00:32,988 یا هر مکالمه سخت دیگری که 11 00:00:32,988 --> 00:00:34,623 که درطول زندگی مان تجربه می کنیم. 12 00:00:34,623 --> 00:00:38,272 اون کنج خلوت به زبان آوردن همین چیزهای سخت است. 13 00:00:38,819 --> 00:00:41,769 واگرچه رازهای ما ممکن است تفاوت فاحشی با هم داشته باشند 14 00:00:41,769 --> 00:00:44,807 اما تجربه محبوس بودن در خلوت خود و بعد برون آیی از آن (افشای راز) 15 00:00:44,807 --> 00:00:46,267 یک تجربه جهانی است. 16 00:00:46,707 --> 00:00:49,322 افشای راز ترسناک است و ما از آن متنفریم 17 00:00:50,064 --> 00:00:51,546 اما کاری است که باید انجام شود. 18 00:00:52,720 --> 00:00:55,768 چندین سال پیش در کافۀ "سات ساید والنات" کار می کردم 19 00:00:55,768 --> 00:00:57,727 (صدای خنده حضار) 20 00:00:57,727 --> 00:00:59,561 یک رستوران محلی 21 00:00:59,561 --> 00:01:00,894 و در طول زمانی که آنجا کار می کردم 22 00:01:00,894 --> 00:01:04,504 برهه های مختلفی مثل نظامی، هم جنسگرا، و پرشور بودن را پشت سر گذاشتم. 23 00:01:04,504 --> 00:01:06,000 (خنده) 24 00:01:06,000 --> 00:01:07,711 موهای زیربغلم رو نمی زدم، 25 00:01:07,711 --> 00:01:10,445 شعرهای آنی دی فرانکو(خواننده فمینیست و بایسکژوال آمریکایی) را مثل وحی مُنزل نقل قول می کردم، 26 00:01:11,217 --> 00:01:13,617 تریپ بگی (لباس گشاد) می زدم و شلوارک کارگومی پوشیدم، 27 00:01:13,617 --> 00:01:16,310 موهام رو اون اواخر از ته تراشیده بودم، 28 00:01:16,310 --> 00:01:17,812 به علت تریپ خاصی که داشتم ناغافل سوالی ازم پرسیده می شد، 29 00:01:17,812 --> 00:01:18,762 اغلب یک بچه کوچک می پرسید: 30 00:01:20,219 --> 00:01:23,657 " اوم م م ، تو پسری یا دختر؟" 31 00:01:24,969 --> 00:01:26,909 و بعد یک سکوت ناخوشایندی بر سر میز حاکم می شد 32 00:01:27,856 --> 00:01:29,763 دندانهایم را به هم می فشردم 33 00:01:30,173 --> 00:01:32,453 قوری قهوۀ در دستم را با حالت انتقام جویانه ای می فشردم، 34 00:01:33,286 --> 00:01:35,829 پدر بچه به طرز ناشیانه ای وانمود می کرد که مشغول روزنامه خوندنه 35 00:01:35,829 --> 00:01:38,058 و مادر هم چشم غره ای به بچه می رفت، 36 00:01:38,501 --> 00:01:39,754 اما من هیچ چیزی نمی گفتم 37 00:01:40,167 --> 00:01:41,965 و در درون می جوشیدم. 38 00:01:42,403 --> 00:01:43,549 و بالاخره به جایی رسید که هر وقت 39 00:01:43,549 --> 00:01:45,086 به سمت میزمشتری می رفتم که بچه ای 40 00:01:45,086 --> 00:01:46,449 بین سه تا ده سال هم سر آن میز بود 41 00:01:46,449 --> 00:01:47,899 منتظر یک نزاع می شدم. 42 00:01:47,899 --> 00:01:49,625 (خنده) 43 00:01:49,625 --> 00:01:51,415 و این حس بدی است. 44 00:01:51,415 --> 00:01:53,387 بنابراین با خودم عهد بستم که دفعه بعد 45 00:01:53,387 --> 00:01:54,928 در پاسخ، یه چیزی بگویم. 46 00:01:55,549 --> 00:01:57,509 اون مکالمه سخت رو انجامش بدم. 47 00:01:57,785 --> 00:01:59,979 و چند هفته بعد این اتفاق مجدد افتاد: 48 00:01:59,979 --> 00:02:02,528 " تو دختری یا پسر؟ " 49 00:02:03,090 --> 00:02:04,636 یک سکوت آشنا. 50 00:02:05,025 --> 00:02:06,259 اما این دفعه آماده بودم. 51 00:02:06,259 --> 00:02:10,898 طوری آماده بودم که می توانستم درس "مطالعه زنان"را به بچه تدریس کنم. 52 00:02:10,898 --> 00:02:12,659 (خنده) 53 00:02:12,659 --> 00:02:14,935 نقل قول های بتی فرایدن (فمینیست آمریکایی) رو از بر بودم، 54 00:02:14,935 --> 00:02:16,976 نقل قول های گلوریا استاینم (فمینیست آمریکایی) رو هم می دونستم 55 00:02:16,976 --> 00:02:19,940 حتی یه تکه از تکگوییهای واژن (نمایشنامه چند قسمتی درباره زنان) را هم در آستین داشتم 56 00:02:20,474 --> 00:02:22,667 خوب یک نفس عمیق می کشم و بهش نگاه می کنم 57 00:02:23,977 --> 00:02:25,446 کسی که به من خیره شده 58 00:02:25,446 --> 00:02:27,449 یک دختربچه ۴ ساله است که یک پیراهن صورتی پوشیده 59 00:02:27,848 --> 00:02:30,250 برای یک نزاع فمینیستی حریف قدری به نظر نمی آید 60 00:02:30,250 --> 00:02:32,252 فقط کودکی است با یک سوال: 61 00:02:33,168 --> 00:02:34,764 " تو دختری یا پسر؟ " 62 00:02:35,289 --> 00:02:37,091 یک بار دیگر نفس عمیقی می کشم 63 00:02:37,091 --> 00:02:38,225 کنارش زانو زده به او می گویم: 64 00:02:38,225 --> 00:02:40,594 "هی، می دونم یه ذره گیج کننده است، 65 00:02:40,594 --> 00:02:41,962 موهای من مثل موهای پسرها کوتاهه 66 00:02:41,962 --> 00:02:43,163 و من لباس های پسرانه پوشیده ام 67 00:02:43,163 --> 00:02:44,306 اما من یک دخترم 68 00:02:44,306 --> 00:02:46,233 و می دونی که چقدر بعضی وقتها دوست داری لباس صورتی بپوشی 69 00:02:46,233 --> 00:02:48,736 گاهی وقت ها هم دوست داری که لباس های راحت و گل و گشادت رو بپوشی 70 00:02:48,736 --> 00:02:50,986 خوب من از اون دسته دخترهایی ام که دوست دارم لباس های راحت بپوشم." 71 00:02:51,876 --> 00:02:52,642 (خنده) 72 00:02:52,642 --> 00:02:54,608 و این بچه راست تو چشام زل زد 73 00:02:54,608 --> 00:02:55,542 و بدون فوت وقت گفت: 74 00:02:55,542 --> 00:02:57,578 "لباس خواب مورد علاقه من بنفشه 75 00:02:57,578 --> 00:02:59,680 با طرح ماهی ,میشه یک پن کیک سفارش بدم؟ " 76 00:02:59,680 --> 00:03:02,392 (خنده) 77 00:03:02,392 --> 00:03:04,229 به همین سادگی 78 00:03:04,229 --> 00:03:07,434 "اوه، باشه. تو یک دختری. حالا یک پن کیک برام میاری؟" 79 00:03:07,434 --> 00:03:08,555 (خنده) 80 00:03:08,555 --> 00:03:13,042 این ساده ترین مکالمه سختی بود که تا به حال داشته ام. 81 00:03:13,427 --> 00:03:14,595 فکر می کنید چرا؟ 82 00:03:14,595 --> 00:03:16,029 چون دختر پن کیکی و من 83 00:03:16,029 --> 00:03:18,005 هر دو با هم رک و رو راست بودیم. 84 00:03:19,154 --> 00:03:20,995 خوب، مثل خیلی از ماها 85 00:03:20,995 --> 00:03:22,836 من هم در دورانی از زندگی ام در کمد های راز زیادی بوده ام 86 00:03:22,836 --> 00:03:25,691 و خیلی از مواقع دیوارهای من از جنس رنگین کمان بود 87 00:03:26,079 --> 00:03:27,708 اما در داخل کمد تاریک 88 00:03:28,075 --> 00:03:30,210 نمی تونی تشخیص بدی که دیوارها چه رنگی اند. 89 00:03:30,210 --> 00:03:31,712 تو فقط می دونی که چه حسی داره 90 00:03:31,712 --> 00:03:33,243 که درون یک کمد زندگی کنی. 91 00:03:33,714 --> 00:03:36,726 خوب در واقع خلوت من با خلوت شما فرقی نمی کنه 92 00:03:37,184 --> 00:03:38,407 یا با مال شما 93 00:03:38,860 --> 00:03:40,074 یا با مال شما. 94 00:03:40,522 --> 00:03:42,227 به طور حتم می تونم برای شما ۱۰۰ تا دلیل ردیف کنم 95 00:03:42,227 --> 00:03:43,134 که چرا بر ملا کردن راز من 96 00:03:43,134 --> 00:03:44,427 بسیار سخت تر از برون آیی شما بوده 97 00:03:44,427 --> 00:03:45,307 اما در واقع 98 00:03:45,307 --> 00:03:46,340 سختی نسبی نیست، 99 00:03:46,340 --> 00:03:48,047 سختی سختی است. 100 00:03:48,765 --> 00:03:49,577 کی می تونه به من بگه 101 00:03:49,577 --> 00:03:51,222 که گفتن به کسی 102 00:03:51,222 --> 00:03:52,522 که شما ورشکست شده اید 103 00:03:52,522 --> 00:03:53,567 سخت تر از آن است که به کسی بگویید 104 00:03:53,567 --> 00:03:54,729 که به او خیانت کرده اید. 105 00:03:54,729 --> 00:03:55,637 کی می تونه به من بگه 106 00:03:55,793 --> 00:03:57,312 که داستان برون آیی او 107 00:03:57,312 --> 00:03:59,006 سخت تر ازاینه که مجبوره به فرزند ۵ ساله خود بگوید 108 00:03:59,006 --> 00:04:00,174 که در شرف گرفتن طلاق است. 109 00:04:00,174 --> 00:04:01,275 "سخت تر" وجود ندارد، 110 00:04:01,275 --> 00:04:03,229 فقط "سخت" وجود دارد. 111 00:04:03,788 --> 00:04:05,846 بهتره که ازدرجه بندی سختی هامون دست برداریم 112 00:04:05,846 --> 00:04:07,114 و سختی هامون را با سختی های دیگران مقایسه نکنیم 113 00:04:07,114 --> 00:04:09,116 تا باعث بشه احساس خوبی پیدا کنیم یا بر عکس 114 00:04:09,116 --> 00:04:10,584 و فقط روی این حقیقت اظهار تاسف کنیم 115 00:04:10,584 --> 00:04:12,827 که همه ما سختی کشیده ایم. 116 00:04:13,587 --> 00:04:15,166 همه ما در دورانی از زندگی 117 00:04:15,166 --> 00:04:16,884 زمان هایی را در کمد (خلوت راز) گذراندیم، 118 00:04:16,884 --> 00:04:18,294 و این کمدها بنظر امن می رسند. 119 00:04:18,592 --> 00:04:20,561 یا حداقل امن تر 120 00:04:20,561 --> 00:04:21,879 از اون چیزی که ورای درهای بسته انتظارمان را می کشد. 121 00:04:22,062 --> 00:04:23,248 اما من اینجا هستم تا به شما بگم 122 00:04:23,764 --> 00:04:25,602 مهم نیست که دیوارهای شما از چه ساخته شده 123 00:04:25,766 --> 00:04:29,144 کمد جایی برای زندگی نیست. 124 00:04:29,907 --> 00:04:30,737 (تشویق) (خنده) 125 00:04:30,737 --> 00:04:32,039 ممنونم 126 00:04:34,009 --> 00:04:36,310 پس چرا برون آیی 127 00:04:36,310 --> 00:04:37,711 چرا داشتن آن مکالمه 128 00:04:37,711 --> 00:04:39,271 چرا این کار اینقدر سخته؟ 129 00:04:40,113 --> 00:04:41,604 چون خیلی استرس آوره. 130 00:04:42,287 --> 00:04:43,817 ما خیلی نگران عکس العمل 131 00:04:43,817 --> 00:04:45,646 طرف مقابل و میزان درک او هستیم. 132 00:04:46,353 --> 00:04:47,634 آیا آنها خشمگین خواهند شد؟ 133 00:04:47,634 --> 00:04:48,313 یا ناراحت؟ 134 00:04:48,313 --> 00:04:49,217 نا امید؟ 135 00:04:49,857 --> 00:04:50,848 آیا دوستی را از دست خواهیم داد؟ 136 00:04:50,848 --> 00:04:51,507 یا یکی از والدین مان؟ 137 00:04:51,507 --> 00:04:52,326 یا عشقمان؟ 138 00:04:52,326 --> 00:04:53,835 این گفت و گوها استرس ایجاد می کنند. 139 00:04:54,628 --> 00:04:56,440 خب بیایید یک دقیقه از استرس بیرون بیاییم. 140 00:04:56,930 --> 00:04:59,469 استرس یک واکنش طبیعی در بدن شماست. 141 00:05:00,033 --> 00:05:01,902 وقتی شما با تهدیدی آشکار مواجه می شوید 142 00:05:01,902 --> 00:05:02,946 - واژه کلیدی، "آشکار" - 143 00:05:03,237 --> 00:05:05,572 هیپوتالاموس شما زنگ خطر را به صدا در می آورد 144 00:05:05,572 --> 00:05:06,940 و آدرنالین و کورتیزول 145 00:05:06,940 --> 00:05:08,897 در رگ های شما جریان می یابند. 146 00:05:08,897 --> 00:05:10,210 این وضعیت رو با این اصطلاح می شناسند 147 00:05:10,210 --> 00:05:12,646 ستیز یا گریز. 148 00:05:12,646 --> 00:05:14,014 بعضی وقت ها شما می جنگید 149 00:05:14,014 --> 00:05:15,148 گاهی وقت ها هم فرار می کنید. 150 00:05:15,148 --> 00:05:17,450 و این یک واکنش کاملا عادی است. 151 00:05:17,450 --> 00:05:19,189 و منشا آن برمی گرده به زمانی که 152 00:05:19,189 --> 00:05:22,131 تهدید، دنبال شدن توسط یک ماموت پشمالو بوده است. 153 00:05:22,947 --> 00:05:24,157 مشکل این است که 154 00:05:24,157 --> 00:05:25,894 هیپوتالاموس شما نمی دونه 155 00:05:25,894 --> 00:05:27,895 که آیا تحت تعقیب یک ماموت پشمالو هستید 156 00:05:27,895 --> 00:05:29,463 یا کامپیوتر شما خراب شده 157 00:05:29,463 --> 00:05:31,164 یا خانواده همسرتون سرزده به خونه شما اومده اند 158 00:05:31,164 --> 00:05:32,566 یا شما درصدد پریدن از یک هواپیما هستید 159 00:05:32,566 --> 00:05:34,001 یا شما باید به کسی که دوستش دارید بگویید 160 00:05:34,001 --> 00:05:35,501 که تومور مغزی دارید. 161 00:05:36,273 --> 00:05:37,265 تفاوت این است که 162 00:05:37,838 --> 00:05:39,657 اون ماموت پشمالو شمارو یه چیزی 163 00:05:39,657 --> 00:05:40,969 حدود ۱۰ دقیقه تعقیب می کند و نه بیشتر. 164 00:05:40,969 --> 00:05:42,709 درگیر اون گفت و گوهای سخت نیستید 165 00:05:42,709 --> 00:05:44,145 که می تونه سال ها ادامه پیدا کنه 166 00:05:44,145 --> 00:05:48,077 و بدن شما دیگه نمی تونه دوام بیاره. 167 00:05:48,077 --> 00:05:50,717 در معرض مداوم آدرنالین و کورتیزول بودن 168 00:05:50,717 --> 00:05:53,461 هر بخشی از بدن شما رو خراب می کنه 169 00:05:53,461 --> 00:05:55,104 و منجر به تشویش و اضطراب 170 00:05:55,104 --> 00:05:56,622 افسردگی و بیماری قلبی می شود 171 00:05:56,622 --> 00:05:57,965 این تعدادی از عوارض بود. 172 00:05:57,965 --> 00:05:59,936 وقتی که شما از گفتن حقایق امتناع می کنید 173 00:06:01,032 --> 00:06:03,072 وقتی شما حقیقت درونی خودتون رو به صورت یک راز نگه می دارید 174 00:06:03,072 --> 00:06:05,844 درواقع مثل این است که یک نارنجک را در دست گرفته اید. 175 00:06:06,715 --> 00:06:08,667 پس خودتون رو تصور کنید 176 00:06:09,393 --> 00:06:10,288 ۲۰ سال پیش. 177 00:06:11,004 --> 00:06:11,739 من 178 00:06:12,822 --> 00:06:14,537 اون زمان موهام رو دم اسبی می بستم 179 00:06:14,607 --> 00:06:15,979 لباس بی یقه می پوشیدم 180 00:06:15,979 --> 00:06:17,458 با کفش های پاشنه بلند. 181 00:06:17,458 --> 00:06:19,509 من یک لزبین شجاع نبودم 182 00:06:19,509 --> 00:06:22,351 که آماده نزاع با هر بچۀ ۴ ساله ایست که وارد کافه می شه. 183 00:06:22,351 --> 00:06:23,984 (خنده) 184 00:06:23,984 --> 00:06:25,462 من از ترس یخ زده بودم 185 00:06:25,894 --> 00:06:27,076 به کنجی خزیده بودم 186 00:06:27,076 --> 00:06:29,262 گوشه کمد سیاه خودم 187 00:06:29,262 --> 00:06:31,199 محکم نارنجک همجنسگرا بودنم رو دردست گرفته بودم. 188 00:06:31,658 --> 00:06:33,499 و حتی حرکت یک عضله 189 00:06:33,499 --> 00:06:35,162 هم ترسناک ترین چیزی بود 190 00:06:35,162 --> 00:06:36,984 که ممکن بود انجام داد. 191 00:06:37,965 --> 00:06:38,966 خانواده من 192 00:06:38,966 --> 00:06:39,571 دوستانم 193 00:06:39,571 --> 00:06:40,233 افراد غریبه 194 00:06:40,233 --> 00:06:41,602 من تمام زندگی ام 195 00:06:41,602 --> 00:06:42,903 رو صرف راضی نگه داشتن اونها کرده بودم. 196 00:06:42,903 --> 00:06:46,058 و هم اکنون داشتم همه چیز رو کن فیکون می کردم. 197 00:06:46,406 --> 00:06:47,654 از عمد. 198 00:06:48,535 --> 00:06:50,298 من اون نمایشنامه ای رو که 199 00:06:50,298 --> 00:06:52,446 سال ها بود ازش پیروی می کردم رو سوزاندم 200 00:06:52,446 --> 00:06:53,898 اما اگر شما آن نارنجک را پرتاب نکنید 201 00:06:53,898 --> 00:06:55,444 آن شما را خواهد کشت. 202 00:06:56,483 --> 00:06:58,318 یکی از به یادماندنی ترین نارنجک اندازی های من 203 00:06:58,318 --> 00:06:59,773 در عروسی خواهرم بود. 204 00:06:59,773 --> 00:07:03,036 (خنده) 205 00:07:03,036 --> 00:07:04,858 اولین باری بود که خیلی از افراد حاضر در آنجا می دانستند 206 00:07:04,858 --> 00:07:06,297 که من همجنسگرا هستم. 207 00:07:06,297 --> 00:07:07,694 برای انجام وظایفم به عنوان ساقدوش 208 00:07:07,694 --> 00:07:10,041 با پیراهن سیاه و کفش های پاشنه بلند 209 00:07:10,691 --> 00:07:11,832 دور میزها راه می رفتم 210 00:07:11,832 --> 00:07:14,308 تا این که به میز دوستان پدر و مادرم رسیدم 211 00:07:14,308 --> 00:07:15,976 کسانی که سالها من رو می شناختند. 212 00:07:16,903 --> 00:07:18,813 و بعد از کمی احوال پرسی 213 00:07:18,813 --> 00:07:20,307 یکی از خانم ها فریاد زد: 214 00:07:20,307 --> 00:07:21,775 "من ناتان لین (هنرپیشه همجنسگرای آمریکایی) رو دوست دارم" 215 00:07:23,178 --> 00:07:25,045 و اینگونه بود که جنگ ربط دادن 216 00:07:25,045 --> 00:07:26,146 همه چیز به همجنسگرایی شروع شد. 217 00:07:26,146 --> 00:07:27,848 " وای، تا حالا کسترو رفتی؟ " 218 00:07:27,848 --> 00:07:30,350 "بله البته درواقع، ما در سن فرانسیسکو دوستانی داریم." 219 00:07:30,350 --> 00:07:31,318 "ما تا به حال به اونجا نرفتیم 220 00:07:31,318 --> 00:07:33,046 اما شنیدیم که محشره!!" 221 00:07:33,046 --> 00:07:34,821 " وای، آرایشگر من آنتونیو رو می شناسی 222 00:07:34,821 --> 00:07:38,091 اون خیلی خوبه، اما پای دوست دختری در میان نیست" 223 00:07:38,091 --> 00:07:39,664 " ایش، سریال تلویزیونی مورد علاقه ت چیه؟ 224 00:07:39,664 --> 00:07:41,828 سریال تلویزیونی مورد علاقه ما: ویل و گریس (برنامه تلویزیونی در مورد یک وکیل همجنسگرا) 225 00:07:41,828 --> 00:07:43,472 می دونی کی رو بیشتر از همه دوست داریم؟ جک . 226 00:07:43,472 --> 00:07:44,798 جک رو خیلی دوست داریم." 227 00:07:44,798 --> 00:07:46,723 و بعد یکی از زن ها 228 00:07:46,723 --> 00:07:48,068 با حالتی دست پاچه 229 00:07:48,068 --> 00:07:50,303 اما طوری که شدیدا می خواست حمایت خود را نشان دهد 230 00:07:50,303 --> 00:07:52,673 که به من بفهماند حامی من است 231 00:07:52,673 --> 00:07:54,041 بالاخره گفت: 232 00:07:54,041 --> 00:07:57,711 "خوب بعضی وقت ها شوهر من پیراهن صورتی می پوشه" 233 00:07:57,711 --> 00:08:00,584 (خنده) 234 00:08:00,584 --> 00:08:02,149 و من در اون لحظه یک انتخاب داشتم 235 00:08:02,149 --> 00:08:04,083 مثل همه نارنجک اندازها 236 00:08:04,651 --> 00:08:06,219 می تونستم برگردم طرف دوست دخترم 237 00:08:06,219 --> 00:08:07,644 یا پیش دوستان همجنسگرام 238 00:08:07,644 --> 00:08:09,550 و جواب هایی که شنیدم رو مسخره کنم 239 00:08:10,090 --> 00:08:11,638 و اون هارو برای عامی بودن ملامت کنم 240 00:08:11,638 --> 00:08:12,893 برای ناتوانی اونها 241 00:08:12,893 --> 00:08:14,294 در درک درست همجنسگرا ها 242 00:08:14,294 --> 00:08:15,429 راهی که من خوب آنرا می دانستم 243 00:08:15,429 --> 00:08:16,245 یا 244 00:08:16,563 --> 00:08:18,070 می توانستم با آنها همدردی کنم 245 00:08:18,070 --> 00:08:19,466 و بفهمم که شاید 246 00:08:19,466 --> 00:08:21,276 اون چیزی که اون روز دیدم سخت ترین کاری بوده که آنها تابه حال انجام دادند. 247 00:08:21,802 --> 00:08:23,001 شروع 248 00:08:23,336 --> 00:08:24,933 و ادامه آن گفت و گو 249 00:08:25,439 --> 00:08:27,607 درواقع برون آیی آنها از کمدهایشان بود. 250 00:08:27,607 --> 00:08:28,975 به طور قطع خیلی ساده می شد 251 00:08:28,975 --> 00:08:30,562 نقطه ضعف آنها را فهمید. 252 00:08:30,562 --> 00:08:31,711 خیلی سخت تره 253 00:08:31,711 --> 00:08:33,113 که آنها را در جایی که هستند ببینی 254 00:08:33,113 --> 00:08:34,247 و این واقعیت را بپذیری 255 00:08:34,247 --> 00:08:35,182 که آنها تلاش خود را کردند 256 00:08:35,182 --> 00:08:37,783 و چه چیز دیگری می توان از کسی انتظار داشت 257 00:08:37,783 --> 00:08:39,260 مگر تلاش. 258 00:08:40,454 --> 00:08:42,235 اگر می خواهید با کسی رو راست باشید 259 00:08:42,235 --> 00:08:43,543 شما باید آمادگی رو راستی 260 00:08:43,543 --> 00:08:45,191 دوجانبه رو داشته باشید. 261 00:08:46,093 --> 00:08:48,862 خب این جور گفتگوهای سخت برای من آسان نیستند. 262 00:08:48,862 --> 00:08:50,768 می تونید از کسانی که زمانی دوست دخترم بوده اند بپرسید. 263 00:08:51,264 --> 00:08:52,555 اما من دارم تو این کار بهتر می شم. 264 00:08:53,039 --> 00:08:54,361 و من دارم این چیز رو دنبال می کنم 265 00:08:54,735 --> 00:08:56,303 چیزی که بهش می گم : سه قانون دختر پن کیکی" 266 00:08:56,303 --> 00:08:57,285 حالا لطفا 267 00:08:58,038 --> 00:08:59,889 این رو با لنز(دید) همجنسگرایانه ببینید 268 00:08:59,889 --> 00:09:00,907 اما بدانید، 269 00:09:00,907 --> 00:09:02,843 چیزی که باعث می شه تا از هر کمدی بیرون بیایید و راز خود را برملا کنید 270 00:09:02,843 --> 00:09:04,462 اساسا یکسان است. 271 00:09:05,253 --> 00:09:06,086 شماره ۱: 272 00:09:06,613 --> 00:09:07,848 راستگو وصادق باشید 273 00:09:07,848 --> 00:09:09,245 جبهه نگیرید، خودتون باشید. 274 00:09:09,245 --> 00:09:10,283 اون بچه در کافه 275 00:09:10,283 --> 00:09:11,351 هیچ اسلحه ای نداشت 276 00:09:11,351 --> 00:09:12,830 اما من آماده جنگ بودم. 277 00:09:13,320 --> 00:09:14,958 امان از دست هیپوتالاموس احمق. 278 00:09:15,922 --> 00:09:18,158 اگر می خواهید کسی با شما رو راست باشد 279 00:09:18,158 --> 00:09:20,753 اون باید بدونه که شما هم با او رو راستید. 280 00:09:21,027 --> 00:09:21,962 شماره ۲: 281 00:09:21,962 --> 00:09:22,696 رک باشید 282 00:09:22,696 --> 00:09:24,064 یکراست برید سر اصل مطلب. 283 00:09:24,064 --> 00:09:25,232 اگرمی دانید همجنسگرا هستید 284 00:09:25,232 --> 00:09:26,473 بگویید که هستید. 285 00:09:27,167 --> 00:09:28,502 اگر به والدین خود بگویید که شاید همجنسگرا باشید 286 00:09:28,502 --> 00:09:30,066 آنها به این امید خواهند بود که شاید عوض شوید. 287 00:09:30,066 --> 00:09:30,937 پس به آنها 288 00:09:30,937 --> 00:09:32,883 این امید اشتباه را ندهید. 289 00:09:32,883 --> 00:09:34,829 (خنده) 290 00:09:34,829 --> 00:09:36,449 و شماره ۳: 291 00:09:36,449 --> 00:09:37,923 مهمترین قانون 292 00:09:37,923 --> 00:09:42,249 (خنده) 293 00:09:42,249 --> 00:09:44,174 شرمنده نباشید. 294 00:09:46,052 --> 00:09:47,628 شما دارید در مورد حقیقت وجودی خود حرف می زنید 295 00:09:47,988 --> 00:09:50,896 هیچ گاه برای این کار معذرت خواهی نکنید. 296 00:09:51,825 --> 00:09:54,038 هرچند که بعضی ها شاید در این موضوع صدمه روحی ببینند. 297 00:09:54,038 --> 00:09:55,095 البته حتما" 298 00:09:55,095 --> 00:09:56,997 برای کاری که از شما سرزده معذرت خواهی کنید. 299 00:09:56,997 --> 00:10:00,267 اما هیچگاه برای چیزی که هستید، معذرت خواهی نکنید. 300 00:10:00,867 --> 00:10:02,762 و خب بعضی ها ممکنه نا امید بشن. 301 00:10:03,136 --> 00:10:04,393 اما این مشکل خودشونه. 302 00:10:04,771 --> 00:10:05,791 نه مشکل شما. 303 00:10:06,182 --> 00:10:07,941 انتظارات آنها از شما 304 00:10:07,941 --> 00:10:08,675 با انتظارات شما از خودتون فرق داره. 305 00:10:08,675 --> 00:10:10,377 این داستان اونهاست. 306 00:10:10,377 --> 00:10:12,169 نه شما. 307 00:10:13,213 --> 00:10:14,681 تنها داستانی که مهمه 308 00:10:14,681 --> 00:10:16,631 داستانی است که شما می خواهید بنویسید. 309 00:10:16,631 --> 00:10:19,186 پس بار دیگر که خودتان را 310 00:10:19,186 --> 00:10:20,520 در یک کمد سیاه و تاریک یافتید 311 00:10:20,520 --> 00:10:21,521 درحالیکه که محکم نارنجک را در دستانتان فشار می دهید 312 00:10:21,521 --> 00:10:24,224 بدانید که همه ما یک زمانی آنجا بوده ایم. 313 00:10:24,224 --> 00:10:26,383 و شما ممکنه که خیلی احساس تنهایی کنید 314 00:10:26,383 --> 00:10:27,350 اما در واقع تنها نیستید. 315 00:10:28,032 --> 00:10:29,429 و ما می دونیم که سخته 316 00:10:29,429 --> 00:10:31,252 اما ما به شما در دنیای خارج نیاز داریم 317 00:10:31,840 --> 00:10:34,100 مهم نیست که دیوارهای زندان شما از چه جنسی است. 318 00:10:34,100 --> 00:10:35,635 زیرا من تضمین می کنم 319 00:10:35,635 --> 00:10:37,111 افراد دیگری هستند که از لای سوراخ کلید در کمد هایشان 320 00:10:37,111 --> 00:10:38,179 دنیای بیرون را چک می کنند 321 00:10:38,179 --> 00:10:39,410 آنها به دنبال آدم شجاع بعدی هستند 322 00:10:39,410 --> 00:10:40,478 آدمی که درو بشکنه 323 00:10:40,478 --> 00:10:41,808 و کسی باشه که هست (نه کسی که دیگران می خواهند) 324 00:10:42,776 --> 00:10:44,871 و به دنیا نشون بده که ما (عنصر وجودی ما) از کمد هامون بزرگتر هستیم 325 00:10:45,312 --> 00:10:47,351 و کمد جایی 326 00:10:47,351 --> 00:10:50,297 برای زندگی واقعی نیست. 327 00:10:50,684 --> 00:10:52,552 ممنون. شب خوبی داشته باشید. 328 00:10:52,552 --> 00:10:56,552 تشویق